فیلم سینمایی درخونگاه
خلاصه داستان فیلم سینمایی درخونگاه
ظهری می آید تا بسازد! اگر نبازد… رضا (با بازی امین حیایی) پس از 8 سال از ژاپن برمی گردد تا با پس انداز خود در طی این مدت، کسب و کار جدیدی را شروع کند! در این میان اعضای خانواده رضا چیزی را از او پنهان می کنند که ممکن است به برنامههای رضا خللی وارد کند!
کارگردان: سیاوش اسعدی
تهیه کننده: منصور سهرابپور
نویسنده: سیاوش اسعدی و نیما نادری
بازیگران: امین حیایی، ژاله صامتی، مهراوه شریفینیا، پانتهآ پناهیها، افشین سنگ چاپ، جمشید هاشم پور، نادر فلاح و …
مدت زمان: 102 دقیقه
ژانر: درام
تاریخ اکران: 10 مهر ماه سال 1398
موسسه توزیع کننده: رسانه فیلمسازان مولود
فروش گیشه: 686,031,000 تومان
نقد فیلم سینمایی درخونگاه
نقد اول
درخونگاه، سامورایی تنها
منتقد: پرویز جاهد
درخونگاه اولین فیلمی است که از سیاوش اسعدی میبینم و از هر نظر آن را خیلی سرتر از فیلمهای فیلمسازان کهنه کار و کاربلد ایرانی مییابم. فیلمی که میتوانی آدمهای آن و نوع زندگیشان و روابطشان را باور کرد. فیلمساز، آنها، محیط زندگی، فرهنگ و زبان آنها، فقر و دردمندیشان، دروغها، نالهها، رذالتها و نامردیهای آنها را خوب میشناسد و میداند چگونه آنها را بر پرده سینما نشان دهد.
رضا داستان یک سامورایی زخمی است!
زبان سینمایی او عقب مانده نیست و نوع فضاسازیاش، ترسیم شخصیت محوری و شیوه کارگردانی و حرکت او در طول فیلم، بسیار مدرن و امروزی است. ما رضا و تنهایی و زخمهای او و رنجی را که هشت سال در غربت کشیده باور میکنیم. او مثل یک سامورایی زخمی است که خشونت و معصومیت را با هم دارد و حالا بعد از سالها دربدری و تحمل عذاب در جهنم غربت و جان به در بردن از دست یاکوزاهای ژاپنی به خانهاش برگشته تا زندگی آرام و راحتی را آغاز کند، اما به تدریج میفهمد که همه آنچه در این سالها با مشقت و رنج جمع کرده به وسیله خانوادهاش دود شده و به هوا رفته است.

اسعدی تحت تاثیر فیلم راننده تاکسی قرار گرفته است!
اسعدی فیلمش را به مسعود کیمیایی تقدیم کرده و نشانههایی از سینمای کیمیایی مثل جغرافیا، رابطه آدمها با یکدیگر و دیالوگها در آن دیده میشود، اما او بیشتر از همه تحت تاثیر راننده تاکسی اسکورسیزی است. فیگور امین حیایی با نوع گریم و پوششاش از همان پلان اول که جلوی آینه با شمشیر نمایش میدهد تا نمای آخر که خسته و زخمی به دیوار تکیه میدهد و چشم به دوربین میدوزد، تراویس بیکل را در ذهن تداعی میکند. رابطه او با زن خیابانی و نجات او از دست کسانی که قصد آزار او را دارند نیز این تاثیرپذیری از راننده تاکسی را بیشتر تقویت میکند.
درخونگاه، بهترین آثار سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر!
با این حال، درخونگاه، باوجود الهام پذیریاش از راننده تاکسی، کپی آن یا هیچ فیلم دیگری نیست بلکه فیلمی است که جغرافیا، زبان و فرهنگ جنوب شهر تهران آن قدر در آن قوی است که میتوان آن را اثری مستقل و قائم به ذات دانست. اسعدی اگر دقت بیشتری در نوشتن فیلمنامهاش میکرد و به جای تاکید بر حل معمای پولی که هدر رفت یا انتقامجویی ابلهانه از دامادی که حقارت از سر و رویش میبارد، بر از خودبیگانگی شخصیت ساموراییاش در جنگل تهران دهه هفتاد و تنهایی و انزوای او تمرکز میکرد، آنگاه با یکی از بهترین آثار تولید شده در سینمای امروز ایران مواجه بودیم؛ هرچند در شکل فعلیاش نیز یقینا یکی از بهترین آثار جشنواره فیلم فجر امسال است.
منبع: روزنامه ایران
نقد دوم
فضا به شدت احمقانه!
منتقد: مهدی مافی
در فرهنگ ایرانی همیشه ما بهترین داشتههای خودمان را پیشکش دیگران میکنیم. اما سیاوش اسعدی چه چیزی را به مسعود کیمیایی پیشکش کرد؟ آیا این بهترین داشته آقای کارگردان است که به استادش تقدیم شد؟ اگر پاسخ مثبت است واقعا جای نگرانی وجود دارد که کارگردانی احساس کند چنین اثری بهترین کار کارنامهاش است. درخونگاه فاصله زیادی از یک فیلم استاندارد دارد.
سینمای فیلمفارسی
بزرگترین مشکل این اثر که بسیار به چشم میآید شبیه شدن به سینمای فیلمفارسی است، بدون آن که به جز تقلید از چند ویژگی ظاهری-ویژگیهای اصلی این سینما را داشته باشد. سینمای فیلمفارسی از لحاظ ساختار، سینمایی است که بر پایه قهرمان جلو میرود، به شدت داستانگو است و پایانی کاملا بسته دارد. چیزی که اینگونه از فیلمها را در دسته آثار شاهپیرنگی سینما قرار میدهد.
درخونگاه هیچ قصه مشخصی ندارد!
اما ساخته اسعدی چیزی بود میان فیلمفارسیها و آثار جشنوارهپسند هنری و ناراحت کننده این که نه این بود و نه آن. از لحاظ فیلمنامه، ما با مجموعهای از اتفاقات رو به رو هستیم که کنار همدیگر قرار گرفتهاند. فیلم هیچ قصه مشخصی ندارد و قهرمان اساسا هدفی برای خود و مخاطب طراحی نمیکند تا با رسیدن به آن، درخونگاه به پایان برسد.

سازنده اثر سراغ پیامهای سیاسی سطح پایینی میرود!
رضا دوزاری، قهرمان فیلم در ابتدا به قصد ایجاد یک کاسبی پررونق از ژاپن به ایران بر میگردد. اما خیلی سریع تبدیل به یک قهرمان منفعل میشود که اقداماتش نه در جهت هدفش، بلکه بر اساس اتفاقاتی است که برایش رخ میدهد. نقطه عطف به درستی طراحی نشده و اصلا باعث ایجاد یک کشمکش برای شخصیت اصلی نمیشود و فقط خرده ماجرایی را ایجاد میکند که شاید در حد پنج دقیقه مخاطب را دنبال خود میکشاند. اینجا دقیقا همان جایی است که بیننده از فیلم فاصله میگیرد چون منتظر است داستان شروع شود که نمیشود و سازنده اثر سراغ پیامهای سیاسی سطح پایینی میرود که نمونههای به مراتب هوشمندانهتری از آن را پیشتر حتی در همین سینمای خودمان دیدهایم.
درخونگاه از آن دست فیلمهایی است که بعد از دیدنشان از خود میپرسیم که چی؟
وقتی فیلم وارد مرحله گرهگشایی میشود هم عملا اتفاق خاصی رخ نمیدهد و راز بزرگی که تا پایان سر به مهر باقی مانده بود؛ همان اولین حدسی بود که میزدیم تا در نهایت ضرب شوک آن گرفته شود و تمام. درخونگاه از آن دست فیلمهایی است که بعد از دیدنشان از خود میپرسیم که چی؟
منبع: سینما مارکت